تصمیم در مورد انتخاب رشته، ادامه تحصیل و کار مناسب
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ | نوشتهشده به دست در اجتماع و فرهنگ | روزنگاری و مینیمالبستگی دارد که شما چه هدفی را برای زندگی خود در نظر گرفتهاید و میخواهید به چه برسید. شاید مهم باشد که پشتوانه مالی خانواده را داشته باشید یا نه. یا اینکه بخواهید از این پشتوانه استفاده کنید یا خیر. وضع مالی خیلی خوبی دارید و به کار و تحصیلات در جهت ارتقای جایگاه اجتماعی خود نگاه میکنید یا اینکه تحصیلات و کار را برای رسیدن به موقعیت مالی بهتر و برآورده ساختن اهدافتان میخواهید. در شرایطی هستید که وزنه علاقه به رشته و کار برای شما سنگینتر است یا درآمد ناشی از کار. اینها از جمله پرسشهایی است که هر فردی باید به آن پاسخ بدهد. من تنها توضیحات مختصری در حد اطلاعات اندکی که دارم میدهم. اطلاعات من بیشتر مربوط به مشاغل صنعتی است و از رشتههای علوم انسانی اطلاع کمتری دارم.
انتخاب رشته
اینکه دائم بگوییم وضعیت اقتصادی ما چگونه بود و چه شد و این ناله سر دادنها، فقط امید را در آدمی میکشد. اگرچه نباید تجارب تاریخی را فراموش کرد. از این گذشته باید آموخت و پند گرفت. پس، از نوشتن مقدماتی که همه میدانیم، چشمپوشی میکنم.
هر دانشآموزی در موقعیتی قرار میگیرد که بخواهد پس از کنکور انتخاب رشته کند. ممکن است با انبوهی از دانشگاهها و رشتهها روبهرو شود که حتی اسمشان را درست نمیتواند بخواند. یک مشاور خوب الزاما فردی نیست که قبلاً رتبه خوبی در کنکور کسب کرده است. یا الزاماً فرد ثروتمندی نیست. یک مشاور خوب، فردی است که هم علاقه شما را بسنجد و هم تحلیلی واقعگرایانه (و نه آرمانگرایانه) از وضعیت شغلها و صنعت داشته باشد.
شاید بهتر باشد که یک مثال بزنم. شاید بسیاری از خوانندگان این وبلاگ بدانند که من در شهر کنگان (در استان بوشهر) زندگی میکنم. برای انتخاب رشته، از دوستانی که تحصیلات موفقی داشتند و در صنعت مشغول بودند، مشورت گرفتم. نه تنها مردم استان بوشهر، بلکه بسیاری از ایرانیان میدانند که صنعت اصلی در استان بوشهر، صنعت گاز و پتروشیمی است، نه نفت. اگرچه جزیره خارگ در استان بوشهر یکی از مهمترین پایانههای صادرات نفت ایران است.
علاقه من مهندسی عمران و برق نبود. به مهندسی شیمی و مکانیک علاقه داشتم. مهندسی نفت هم با اینکه رشته خوبی شمرده میشد، جایگاهی در انتخابهای من نداشت. چون وقتی صنعت گاز در بیست کیلومتری شهر من است، دلیلی ندیدم که رشتهای را انتخاب کنم (نفت) که عمده فرصتهای شغلی آن در استان خوزستان است. شاید من متاثر از جبر جغرافیا، انتخابهایم انعطاف بیشتری میتوانست داشته باشد اما میخواهم به این نکته تاکید کنم که باید همه مسائل را در نظر گرفت. همیشه کار درِ خانه آدم نمیآید، طبیعتاً برای هر فردی ممکن است شرایطی پدید آید که نیاز باشد برای رسیدن به یک فرصت شغلی نسبتاً بهتر، مهاجرت کند و یا بخشی از ماه را دور از خانواده زندگی کند. همه این مسائل را باید در نظر گرفت.
موضوع مهمی که باید در نظر بگیرید این است که رشتهای که انتخاب میکنید، انعطافپذیری زیادی برای واردشدن به کار آزاد دارد (مثل عمران و معماری) و یا اینکه عمدتا وابسته به دولت و شرکتهای خصوصی است؟ (مثل مهندسی شیمی و نفت) علاقه و سبک زندگی شما چگونه است و آیا میتوانید (میزان ریسکپذیری، منبع مالی اولیه، علاقه و…) خود را با آینده شغلی این رشته سازگار کنید؟ میزان حداقل درآمد مورد انتظار شما برای زندگی چقدر است؟
نکته دیگر توجه به اشباع شدن یک رشته در ناحیه زندگیشان است. برای توضیح بهتر، خوب است که اشاره کنم که من فکر میکنم که نه تنها مهندسی شیمی بلکه تمامی گرایشهای شیمی محض، کاربردی و… در استان بوشهر اشباع شده است. از سالهای پایانی دهه ۸۰ به بعد، بسیاری از دانشجویان استان بوشهر، متعاقب افزایش ظرفیت مهندسی شیمی در دانشگاههای استان بوشهر، به این رشته روی آوردند. (از جمله خودم.) در سالهای اخیر با فارغالتحصیلی شمار زیادی از دانشجویان این رشته، افزایش عرضه و کاهش تقاضا، بیکاری را برای فارغالتحصیلان این رشته به دنبال داشت. این در حالی است که فارغالتحصیلان مهندسی مکانیک و برق و ابزاردقیق، وضعیت به مراتب بهتری دارند. (بر پایه مشاهدات نگارنده.)
هیچگاه فراموش نکنیم که نیمی از جمعیت کشور را دختران تشکیل میدهند. سخن از اجحاف سیستماتیک در حق این نیمه جمعیت، بسیار گفته شده اما هنوز هم کم گفته شده است. هر دختری که میخواهد انتخاب رشته کند، باید واقعیتها و محدودیتهای موجود در جامعه را ببیند و بر مبنای آن تصمیم بگیرد و آینده خود را با آرمانگرایی به خطر نیندازد. اگر دختری از من بپرسد که چه رشتهای را برای ادامه تحصیل انخاب کند، اولین گزینهای که به ذهنم میرسد، احتمالاً پزشکی است. اگر میتواند دانشگاه دولتی، وگرنه دانشگاه آزاد هم ارزشش را دارد. البته با تمام محدودیتها، همیشه دست دختران بسته نیست و حتی در رشتههای مهندسی و علوم انسانی هم میتوانند موفقیتهای خوبی را به دست آورند. اما باید انتخاب و تصمیمی دقیق بر مبنای علاقه و شرایط پیرامونیشان بگیرند.
ادامه تحصیل و پیدا کردن شغل مناسب
نکته مهمی که لازم است به آن اشاره کنم، این است که اگر میخواهید ادامه تحصیل دهید، حتما خوب به این موضوع فکر کنید و بعد تصمیم بگیرید. تا آنجا که من اطلاع دارم، در بسیاری از رشتههای فنی و مهندسی، در میزان حقوق، هیچ تفاوتی قابل توجهی بین لیسانس و فوقلیسانس نیست. به عنوان نمونه، در کارخانهای که مشغول به کار هستم، طبق چارت سازمانی، حتی برای رسیدن به جایگاه مدیر کارخانه یا مدیر عامل هم، به داشتن فوق لیسانس نیاز نیست.
نمونه دیگر، در همین جایگاهی که من هستم، حدود یک سال پیش، یک دانشجوی دکترای دانشگاه دولتی جای من کار میکرد و همین حقوقی را میگرفت که من میگرفتم. در صنعت بیش از اینکه به مدرک تحصیلی اهمیت بدهند، به تجربه کاری اهمیت میدهند. مدرک تحصیلی (فوق لیسانس)، در گذر زمان برای رقابت برای تصدی یک جایگاه شغلی، میتواند به افراد کمک کند وگرنه صرف داشتن مدرک فوق لیسانس، در اغلب صنایعی که میشناسم، در ابتدا تفاوتی در حقوق و جایگاه فرد ایجاد نمیکند.
برای ادامه تحصیل، شرایط پیرامونی خودتان را بسنجید. به رشته تحصیلیتان توجه کنید و این را در نظر بگیرید که فوقلیسانس را برای رسیدن به دکترا میخواهید و یا صرفاً برای داشتن فوقلیسانس و کسب جایگاه بهتر شغلی.
در حالت عادی، من پیشنهاد میکنم که اگر پس از پایان تحصیلات کارشناسی، توانستید یک شغل مناسب پیدا کنید (مرتبط بودن با رشته، امنیت شغلی، حقوق و مزایای مناسب و…)، نخست سراغ کار بروید و تلاش کنید حین کار تحصیلاتتان را ادامه دهید. بسیاری از ما تحصیلات را ادامه میدهیم که شغل مناسبی پیدا کنیم. به این فکر کنیم که بین تحصیلات و شغل، کدام وسیله و کدام هدف است. سعی کنید یک موازنه در ذهن خود برقرار کنید و متناسب با اهدافتان تصمیم بگیرید. واقعگرا باشید.
اکنون هزاران نفر در شرکتهای حوزه پارس جنوبی در کنگان و عسلویه مشغول به کار هستند. همیشه آمانگرا نباشید. فکر نکنید اگر فوقلیسانس و یا لیسانس از یک دانشگاه خوب گرفتید، در همه شرکتها قدر شما را میدانند. اگرچه مدیران باسواد و شایسته، قدر نیروهای خود را میدانند؛ اما این آمادگی ذهنی را داشته باشید که ممکن است به رزومه علمی شما که پر از مقالات معتبر و نرمافزارهای و مهارتهای علمی، تخصصی و… است، هیچ بهایی ندهند و فقط از شما سابقه کار بخواهند.
یادتان باشد تفاوت زیادی است بین شرکتهای کارفرما و شرکت پیمانکار. ممکن است دو فرد با شرایط کاملا مساوی که یکی در شرکت پیمانکارِ کارفرمای الف کار میکند، نصف حقوقی بگیرد که دوستش در شرکت کارفرمای الف میگیرد. امنیت شغلی را جدی بگیرید. اغلب اوقات، شرکتهای کارفرما وضعیتی به مراتب بهتری دارند. حتی غذایی که کارکنان شرکت کارفرما میخورند، در بسیاری از اوقات، کیفیت به مراتب بهتری نسبت به شرکت پیمانکار دارد. خیلی وقتها شرکت پیمانکاری میخواهد یک پروژه و یا بخشی از فاز را تکمیل، یا تجهیز و راهاندازی کند و برود. اگر برای مراحل بعدی نتواند در مناقصه پیروز شود، ممکن است نیروها ریلیز شوند و شما مجددا باید دنبال کار بگردید و پس از یافتن کار، یک مهندس یا کارمند ساده هستید که باید روابطتان را از صفر بسازید.
داستان من
مایل هستم که چند خطی در مورد شرایطی بنویسم که آن را تجربه کردهام. شاید نکاتی داشته باشد که برای شما هم مفید باشد. به یاد دارم که دو روز پس از پایان خدمت اجباری سربازی، به اداره اشتغال منطقه ویژه رفتم و درخواست کار کردم. فوراً یک معرفی نامه برای کار در شرکتی که در فاز ۲۲-۲۴ فعالیت داشت، دریافت کردم. روز بعد همراه مدارک و رزومه به آن شرکت رفتم. فرد مصاحبهکننده، پیش از گرفتن رزومه، از سابقه کار پرسید. گفتم که تازه فارغالتحصیل شدهام و سابقهای ندارم. گفت فقط و فقط سابقه کار برای ما مهم است و حتی اگر از بهترین دانشگاه آمریکا هم فارغالتحصیل شده باشی برای ما اهمیتی ندارد. خیلی کوتاه پرسیدم که اگر امکان دارد سوالات مرتبطی که فکر میکند یک فرد باسابقه باید بداند، بپرسد و توانایی من را محک بزند. نپذیرفت و حتی کوچکترین نگاهی هم به روزمه من نینداخت و پس از گرفتن رزومهام، با بیتوجهی، آن را به گوشهای نهاد.
روز کاری بعد، مجدداً به اداره اشتغال منطقه ویژه رفتم و جریان را توضیح دادم. یک معرفینامه برای کار در یک شرکت پیمانکاری مهندسی در فاز ۱۹ دریافت کردم. کمی که بررسی کردم، دیدم که حقوقاش پایین است و منصرف شدم. گفتند که فرصت شغلی دیگری در دست ندارند. چند روزی گذشت. از کانالهای دیگری به دنبال یافتن کار بودم. در همین چند روز، سطح توقعام پایین آمد و مجدداً به اداره اشتغال رفتم و همان معرفی نامه را گرفتم و به آن شرکت مراجعه کردم. برای مصاحبه به اتاق رئیس آن بخش رفتم. فرد خوشاخلاقی بود اما مشخص بود فقط تجربه کاری دارد و سواد دانشگاهی درستی ندارد. رزومهام را که دید، گفت اینجا به درد شما نمیخورد و باید به دنبال جایی با حقوق و شرایط بهتر از این باشی. گفتم موردی ندارد. چند سوال تخصصی مرتبط با کار پرسید که خوب پاسخ دادم. حس کردم که انتظار نداشت که بتوانم به سوالاتش پاسخ دهم. کمی زبان انگلیسی هم پرسید که باز هم به خوبی پاسخ دادم. نزدیک به بیست دقیقه تعریف و تمجید کرد و گفت که باید پذیرش نهایی را از رئیس کارگاه بگیرم.
رئیس کارگاه چند دقیقهای رزومهام را خواند. دنبال چیزی میگشت که پیدا نمیکرد. سابقه کار! پرسید که مگر سابقه کار نداری؟ توضیح دادم. همانطور که روزمهام در دست داشت، خیلی محترمانه گفت که ما به دنبال توانایی علمی نیستیم، ما به دنبال تجربه کاری هستیم و باید این پروژه را که گرفتهایم به پایان برسانیم. هیچ اصراری نکردم و اینجا هم بدون هیچ مصاحبه کاری، رد شدم.
مدتی بعد یکی از دوستان پیشنهاد داد که در بخش اداری یکی از فازهای پارس چنوبی با حقوق نسبتاً قابل قبولی، مشغول شوم. چون فکر میکردم یکی دو ماه بیشتر آنجا نخواهم ماند و اینکه سابقه کار غیرمرتبط هم به درد آیندهام نمیخورد. تماس گرفتم و تشکر کردم و نپذیرفتم.
چند روز بعد از طریق یک اطلاعیه اینترنتی متوجه شدم که کارخانه سیمان کنگان قرار است که آزمون کتبی و مصاحبه برای جذب یک یا دو نفر برگزار کند. دو سه روزی برای آزمون خواندم و آزمون دادم. سر جلسه متوجه شدم که آزمون را خیلی خوب دادم. باید منتظر نتیجه آزمون کتبی و اعلام زمان مصاحبه حضوری میماندم.
مدتی بعد یکی از آشنایان پیشنهاد داد که در بخشی از پالایشگاه پنجم که خودش مسئول بخشی از پروژه بود، مشغول به کار شوم. یک روز فرصت خواستم و پس از آن تماس گرفتم و به دلیل غیرمرتبط بودن کار و امیدی که برای پذیرفته شدن در آزمون کارخانه سیمان کنگان داشتم، تشکر کردم و نپذیرفتم.
پس از چند روز از طریق دوستان، متوجه شدم که در آزمون کتبی کارخانه سیمان کنگان، از میان حدود هشتاد نفر جز پنج نفر اول شدهام. چند روز بعد شنیدم که نفر اول شدهام. مصاحبه هم خوب بود و بالاخره پذیرفته شدم و الان همانجا زیر نظر شرکت کارفرما مشغول به کار هستم. خوشبختانه فعلا از شرایط و محیط کاری راضی هستم.
مدتی پیش از شرکت POMC (پیمانکار شرکت پتروپارس) در فاز ۱۹ تماس گرفتند که برای مصاحبه شرکت کنم. آزمون کتبی نداشت. از بین پانزده نفر، نفر دوم شدم. چون مشغول به کار بودم و حقوق، مزایا، امنیت شغلی، مرخصی و راحتیِ کار شرکت فعلی بهتر بود، انصراف دادم. ضمن آنکه یک جور تعهد هم احساس میکردم که نباید برای منافغ کوچک از این شرکت به آن شرکت بپرم. دائم پریدن از یک شاخه به شاخه دیگر، ممکن است به اعتبار فرد لطمه بزند.
نکته مهمی که خوب است به آن اشاره کنم این است که در اغلب شرکتهای معتبر، به مهارتهای زبان انگلیسی اهمیت میدهند و اگر مهارتهای انگلیسی شما در سطح قابل قبولی باشد، شانس شما در مصاحبهها بسیار بیشتر میشود. پس زبان انگلیسی را جدی بگیرید.
بیکاری
پس از پایان خدمت سربازی، حدود دو ماه بیکار بودم. بیکاری همیشه برابر نیست با نیاز مالی. بیکاری میتواند فرد را ناامید کند و یا به اعتماد به نفس فرد آسیب بزند. همینکه دیگران از شما میپرسند که سر کار رفتی یا نه، حس بدی به آدم دست میدهد. وقتی دانشجو باشی و از شما بپرسند که چه کار میکنی، ممکن است سرت را بالا بگیری و بگویی دانشجوی فلان رشته در فلان دانشگاه هستم. وقتی سرباز باشی و از شما بپرسند که کارت چیست، با خنده و شوخطبعی میگویی سرباز هستم. امّا وقتی بیکار هستی چه پاسخی داری؟
حتی افرادی که درک درستی از شرایط ندارند، ممکن است فرد بیکار را با فرد مفتخور و تنبل برابر بپندارند و حتی حرفهای نیشدار هم نثارش کنند که خوشبختانه این را تجربه نکردم. فراموش نکنید که بهتر است که اگر فرد بیکاری را میشناسید، هر وقت او را میبینید، از اینکه کار پیدا کرد یا نه، چیزی نپرسید. حرفهای بهتری هم برای گفتن وجود دارد. لابهلای حرفهایش، اگر خودش دوست داشته باشد، به این مساله اشاره میکند و فکر نمیکنم در حالت عادی، پرسیدن صریح این پرسش کار درستی باشد.
هیچگاه فراموش نکنیم که میتوانیم بدون تکیه به دولت و در همین وضعیت اقتصادی ناپایدار هم فرد موفقی شویم. اگر کار دولتی پیدا نمیشود، میتوانیم سراغ کار آزاد برویم و کارآفرین باشیم. من که رشتهام مهندسی شیمی بوده، اگر پس از مدتی کار مناسب پیدا نمیکردم، هیچ عیبی بر خود نمیدیدم که بخواهم سراغ کارهای فنی مثل برقکاری یا لولهکشی بروم یا وارد بازار آزاد بشوم. کمااینکه در این مدت سراغ کار پارهوقت هم رفتم و به این موضوع هم فکر میکردم و هنوز هم فکر میکنم. اگر امیدوار باشیم، فکر کنیم، ریسک کنیم و تلاش کنیم، میشود.
شما میتوانید ما را دنبال کنید از خوراک RSS 2.0 و یا پاسخ بگذارید در صورت تمایل، بازتاب بفرستید.
سلام آقای شجاعی.خوبید؟؟؟؟راستش من اکثراوقات سری به وبلاگتون میزنم وپست هایی روکه میزنید کم وبیش میخونم.این مطلب خیلی به دلم نشست وبهتون تبریک میگم که بالاخره تونستین کاری درخورپیداکنین.کارتون قراردادیه یا استخدام رسمیه؟؟؟؟؟
کمی هم نگران شدم بابت اینکه من ی دخترم ونمیدونم آیا میتونم واسه آیندم ی کارخوب پیداکنم یانه ؟؟درضمن منم رشتم مهندسی شیمیه!!!!توی آزمون ارشدامسال شرکت کردم وخداروشکررتبم خوب شد ومنتظر نتایج نهایی ام.نمیدونم راه درستی انتخاب کردم یانه؟؟؟؟؟؟خیلی به تدریس علاقه دارم.ازتون میخوام اگه میشه بهم ی راهنمایی بدین؟؟؟؟درضمن زبان انگلیسیم هم خوب نیست وتا حالا هیچ آموزشگاه زبانی نرفتم ولی اخیرا ی کتاب ۵۰۴واژه گرفتم که قصد دارم تابستون بخونمش.به نظرتون چطوره؟؟؟؟؟؟؟شماهم کلاس زبان میرفتین ؟؟؟؟؟؟ممنون میشم به سوالاتم جواب بدین .ببخشیدسرتونو درد آوردم.
سلام. ممنون از لطفتون. نگرانیتون بهجا هست. در آزمایشگاهی که من کار میکنم سه همکار دارم که همگی خانم هستند. به اضافه یک رئیس که مرد هست. برای ادامه تحصیل سعی میکنم مطلبی رو در ادامه همین بحث بنویسم. اجمالاً همین رو بگم که الان اکثر دانشگاهها دیگه استاد هیئت علمی جذب نمیکنند و استاد حقالتدریس با حقوق یک تومن هم کفاف زندگی نمیده و در درازمدت فرد رو ناراضی میکنه و نقش علاقه به تدریس رو کمرنگتر. حتی در دانشگاههای شهرهای کوچکی مثل شهر ما (حدود ۷۰۰۰۰ نفر جمعیت) هم، جذب هیئت علمی فوقالعاده سخت شده.
من یازده سال پیش فقط یک ترم کلاس زبان رفتم. در مورد زبان انگلیسی پیشنهاد میکنم این دو مطلب رو بخونی. (+ و +)
اگه خواستید نظرم رو در مورد تصمیمتون بگم، بیزحمت ایمیل بزنید تا با خیال راحت پاسخ بدم.
سلام به همکار گرامی
مطلب بسیار مفید و آموزنده ایی گذاشتید
من که واقعا لذت بردم
مرسی
سلام، ارادت دارم
مرسی
سلام اقای شجاعی خوبید؟ من مطلب شما رو در مورد زبان انگلیسی اتفاقا تو نت خوندم راستش من هیچ منبع خوبی برا انگلیسی پیدا نمیکنم کسی هم نیست که راهنماییم کنه . من میخواستم یه فایل که پر از لغات با ترجمه ی فارسی باشه رو بخونم اما تو نت نبود شما چنین چیزی ندارید؟ که مثلا ۵ یا ۶۰۰۰ لغت رو با ترجمه تو یه پی دی اف داشته باشه من ۵۰۴ رو تموم کردم ، میدونم معنی لغت با ترجمه ی فارسی بد هست و باید تو جمله اونم به انگلیسی یاد گرفت اما من وقت ندارم مجبورم اگه چنین فایلی دارید خدا خیرتون بده به من هم بدین اگه فایل فارسی خوبی دارید برام میل کنید بی زحمت
موفق باشید
سلام
من حسین هستم و امسال کنکور داشتم و میخوام انتخاب رشته کنم بین مهندسی مکانیک و مهندسی شیمی مرددم میشه باهاتون مشورت کنم؟
ممنون
سلام وقتتون بخیر من ۴ سال سابقه کار دارم و در شهر خودمون در یک کارگاه کار کردم دنبال یک کار خوب با شرایط مناسبم از سختی ها ابایی ندارم رشتمم مهندس صنایع هست شرایط کاری برای یک خانم در عسلویه چیه کار با حقوق خوب وجود داره گفتم دنبال راحتی نیستم دنبال کاری هستم که دوست داشته باشم و از کارای صرفا دفتری و پشت میز نشینی خوشم نمیاد به نظر شما تو ایران شانسی دارم با توجه به فرهنگ و نگرشی که به خانم ها وجود داره؟!!