اگر بخواهیم اندکی واقعنگر باشیم، میبینیم که با گذشت سالها، هنوز هم اقتصاد ایران بر پایهی خامفروشی نفت است و این صنعت، جز در چند حوزهی محدود، توسعهی چندانی نیافته است. با اعمال تحریمهای بیشتر از سوی سازمان ملل، اتحادیه اروپا و همچنین تحریمهای یکجانبهی ایالات متحده، توسعهی صنعت ما با مشکلات بیشتری نیز دست به گریبان شده است.
اگر بخواهیم به طور کلی، عواملی را که بر توسعه نیافتن صنعت ایران تاثیرگذار بودهاند را برشمریم، میتوانیم اجمالا مواردی همچون، تخصص نداشتن برخی مدیران صنایع، تحمیل نیروی انسانی از یک نهاد غیر مرتبط به صنعت، تحریمهای بینالمللی، عدم مشارکت فعالانه دانشگاه در توسعهی صنعت و پیش از آن، عدم حمایت صنایع از دانشگاهیان را نام ببریم.
متاسفانه شرایط صنعت حاکم بر ایران به گونهای است که این صنعت بر پایهی تولید علم دانشگاهیان کشور نیست و اکثریت قاطع صنایع، بر اساس طراحیهای شرکتهای حارجی هستند.
حکایت دانشگاه:
متاسفانه در دانشگاههای ما، آموزشها براساس خواستها و نیازهای صنعت کشور نیست و فقط به تئوریهای محض اکتفا میشود و یک فارغالتحصیل رشته مهندسی، آشنایی کمی با تجهیزات مورد استفاده در صنعت دارد. انواع محاسبات یک مبدل حرارتی را آموخته، اما هنوز در عمل نمیداند دستگاه مقابلش یک مبدل حرارتی است یا یک درام افقی و یا یک جداکننده!
مشکل دیگر، هدفمند نبودن تحقیقات دانشگاهی است که ضمن ارزشمند بودن، در راستای حل معضلات صنعتی کشورمان نیست و دردی از صنعت را دوا نمیکنند. انسانهای بسیار مستعد و کوشایی در دانشگاهها هستند اما متاسفانه از توان آنها در راستای صنعتی شدن پروژهها و حل مشکلات صنعت استفاده نمیشود و غالبا بر ارائه مقالات در ژورنالهای معتبر جهانی تمرکز دارند.
منبع عکس
حکایت صنعت:
صنعت فعلی ایران برگرفته از طراحیهای شرکتهای خارجی است. شرکتهای خارجی این طراحیها و تجهیزات را در قالب یک پکیج (بسته) به شرکتهای ایرانی فروخته و احتمالا برای سالها هم موادی همچون روغنها و یا کاتالیستهای صنعتی را به کشورمان میفروشند.
به یاد دارم که یکی از استادانم میگفت یکی از همین شرکتهای خارجی، سالها، کاتالیست یک راکتور را به قیمت گزافی به شرکتهای پتروشیمی ایران میفروختهاند. سالها بعد پژوهشگران ایرانی متوجه شده بودند که این کاتالیست گرانقیمت چیزی نبوده جز خاک رس!
مشکل دیگر صنعت این است که از واحد تحقیقات و توسعه (R&D) در بسیاری از صنایع فقط به صورت نمادین عمل میکنند و تاثیر قابل توجهی را در بهبود کیفیت، افزایش راندمان، کاهش هزینهها و بهرهوری بیشتر ندارند.
به دلیل نداشتن تجربه مناسب دانشگاهیان، غالبا صنعت به آنان اعتمادی ندارد و ترجیح میدهد پروژههای خود را به شرکتهای بزرگ خارجی که ریسک کمتری هم برای آنان در پی خواهد داشت، واگذار کنند. مشکل دیگر صنعت این است که حاضر به ریسک و سرمایهگذاری در بخشهای تولید مواد و قطعات نیست. صنعتگران کشور ما ترجیح میدهند دهها سال یک روغن صنعتی و یا کاتالیست و یا تجهیزات مختلف را وارد کنند اما حاضر نیستند چند سال روی تولید این مواد و قطعات سرمایهگذاری کنند.
اینها همه در حالی است که شرکتهای چینی فقط یک بار لایسنس یک کارخانه را از طرف خارجی خریداری میکنند و در دفعات بعد، خودشان سعی در الگوبرداری از واحد صنعی میکنند اما در کشور ما اگر بخواهند دو پتروشیمی مشابه را بزنند، مجبور هستند دو بار لایسنس را از طرف خارجی و آن هم با هزار زحمت و قیمت بالا تهیه کنند.
شاید شرکتهای دانشبنیان و یا شرکتهای تحت نظر پارکهای علم و فنآوری بتوانند بر پایهی علم دانشگاهیان و متخصصان کشور، به طور منسجمتری نقش شرکتهای کوچکی را بازی کنند که پل ارتباطی بین صنعت و دانشگاه باشند.
کشورهای پیشرفته:
احتمالا شما هم میدانید که بخشی از کمکهزینهای که دانشگاههای خارجی به دانشجویان میدهند از صنعت تامین میگردد. در واقع شرکتهای صنعتی بخشی از پروژهها و تحقیقات خود را به دانشگاهها واگذار میکنند و استاد دانشگاه نیز این کمکهزینه (فاند) را به بهترین دانشجویانش اختصاص میدهد و مسئول مدیریت پروژه میشود. قطعا با اعمال چنین سیاستی، هم تحقیقات و پروژههای دانشگاهی هدفمند میشوند و هم صنعت کشور از یکنواختی درآمده و به سمت وضعیت بهتری حرکت میکند.
در مجموع، وقتی به این مشکلات مینگرم، پس از دولت، مسئولیت این عقبماندگی را بیشتر متوجه صنعت میدانم تا دانشگاه. چرا که صنعت از نظر مالی دست بالاتر را دارد و آنها هستند که به راحتی میتوانند در این زمینه سرمایهگذاری کنند و دانشگاهیان را به سمت تحقیقات و پروژههای هدفمند سوق دهند.